loading...
ساحل تنهایی من
yalda بازدید : 21 چهارشنبه 17 اردیبهشت 1393 نظرات (1)

کــاش فقط بودی ...

وقتی بغض میکردم منو تو بغلت میگرفتی و میگفتی ...

ببینم چشماتـو ..

منـو نگـاه کن اگه گــریـــه کنی ...

قـهـر میکنم میرماااا !!!

yalda بازدید : 16 یکشنبه 14 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

رفتی....

بدون خداحافظی....

امادلم نشکست...!

چون میدانستم:"دلی ازسنگ ببایدبرسرراه فراق..."

رفتی.....

وحسرت آن نیم نگاه آخربردلم ماند....

امادلم نشکست!!!

چون میدانستم"روی اربه روی مانکنی ازآن توست"

رفتی وسراغم راهم نگرفتی....

امادلم نشکست....

چون میدانستم "نه عجب که خوب رویان بکنند،بی وفایی"

میدانی ازچه دلم شکست؟!؟!؟!؟

ازاینکه وقتی می رفتی باران می بارید....

باخودم گفته بودم که بعدازرفتنت،بدون انکه ببینی بدون انکه کسی ببیند،خاک راهت را

سرمه ی چشمانم میکنم....

امااشک اسمان،ردپایت راشست ورفت...

باخودم گفته بودم که بعدازرفتنت بوی بودنت رادراغوش می گیرم....

باران ان هم شست ورفت...

حالا من مانده او

وکاسه ابی که اورده بودم

پشت پایت بریزم

RAHA

 

 

 

yalda بازدید : 17 یکشنبه 14 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

درجلسه ی امتحان عشق،من مانده ام ویک برگه سپید...

.یک دنیاحرف ناگفتنی ویک بغل تنهایی ودلتنگی.....درددل من دراین کاغذکوچک جانمیشود...

.زمان

زیادی ازشروع امتحان گذشته امابرگه من سپیداست...درست برعکس دلم....

امتحان سختی است....هرچقدرتلاش میکنم تاازروی برگه دوستانم چیزی بنویسم نمیتوانم..

.تقلب بی فایده است...

دراین سکوت بغض الود،قطره کوچکی هوس سرسره بازی میکند...

.وبرگه ی سفیدم،عاشقانه قطره رابه اغوش میکشد..

.اوج میگیردبال های احساس براسمان سپید کاغذم...عشق تونوشتنی نیست..

.قلم رابرمیدارم ودربرگه ام کناران قطره،ابرکوچکی میکشم

.اماروی آن خراشی است،به قول سهراب "همیشه خراشی است روی صورت احساس..."

چسب زخمی روی قلبم می کشم...شایداینطورمدت زمان بیشتری بدون اوزنده بمانم....

"وقت تمام است"..

برگه هابالا...

RAHA

yalda بازدید : 24 پنجشنبه 11 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

چقدرزوددیرمیشود....

خسته ام دلم ارزوی کودکانه می خواهد....خسته ام وفقط وجودم تورامی طلبد....

ای تویی که مراازخودت میرانی ومن همچنان به این عشق پوچ وواهی دلبسته ام...

.وهرروزخودراگول میزنم که روزی خواهدامد...

.ازخودم واین احساس که مرامی گریاند،حالم بهم می خورد....

.ازاینکه توان مبارزه بادرونم راندارم وبازهم دلتنگ می شوم.....بیزلرم..

.بیقرارتویی هستم که مرانمی بینی ونخواهیدید

ازخدایی که مراگرفتاردلی زبان نفهم نکرده،که هرچه به اومیگویم فراموشش کن ونمی کند،دلگیرم...

.چقدرزوددیرمی شود....

.دیشب دلم به حال زلیخایی سوخت که درآتش عشق یوسفش،روزهافقط می گذرانددرهرجمعه شبی...

.وقتی عشق اورامیبینم میگریم..

..وافسوس میخورم که چراعاشقان همیشه خواروذلیلند..

..وچقدرزوددیرمی شود...واندوهگین میشوم که کاش من عاشق نبودم...

.چراباید همچون  زلیخادرحسرت دیداریوسف زندگیم،شب راروزوروزراشب میکنم....

توبرای من یوسفی وکاش روزی به این کنعان وجودمن می آمدی...

ولی افسوس که روزی دراین عشق خواهم مرد....وچقدرزوددیرمیشود...

.وازخودم بیزارم که چراکسی رادوست دارمکه به یادمن چشمانش راروی هم نخواهی گذاشت....

شایدچون برایش کسی نیستم....اصلاهیچ نیستم چه برسدبه کس....

محکومم به تنهابیی ابدی وچقدرزوددیرمیشود.....غمگین

 

 

 

 

yalda بازدید : 24 یکشنبه 10 فروردین 1393 نظرات (0)

ﺍﻟـــــﻮ ﺧـــــﺪﺍ ﺟـــــــﻮن ﻣـَﮕـﻪ ﺩُﻧﯿــﺎﺭﻭ ﻧﯿـﺎﻓـﺮﯾـﺪﯼ ﺗـﺎ ﺑـَـﻨـﺪﻩ ﻫﺎﺗـﻮ


ﺍﻣﺘـﺤـﺎﻥ ﮐﻨـﯽ؟


ﺑــَﻌﻀﯿـﺎ ﺧـﯿـﻠـﯽ ﺭﺍﺣـَـﺖ ﺩِﻝ ﻣﯿـﺸـﮑـﻮﻧـﻦ


! ﺑــﻪ ﮔـﺮﯾــﻪ ﮐﺮﺩﻥ هــم ﻣﯿـﺨﻨـﺪﻥ


! ﺑـﻌـﻀﯿـﺎ ﺧـﻮﺍﺏ بـقیـه رو میــگیــرن ﻭﻟــﯽ ﺧـﻮﺩﺷـﻮﻥ ﺭﺍﺣﺖ


ﻣﯿـﺨـﻮﺍﺑــﻦ


! ﺑــَـﻌﻀـﯿـﺎ ﺑـﺎ ﺣــﺮﻓﺎﺷـﻮﻥ ﺍﺷـک آدمـو ﺩﺭﻣـﯿـﺎﺭﻥ!


!ﺧـُـﺪﺍ ﭼـِـﺮﺍ ﻫــﯿـﭽـﯽ ﺑـﻬـﺸــﻮﻥ ﻧـِـﻤﯿــﮕـﯽ؟

خدا

 


تعداد صفحات : 8

درباره ما
این روزها آب وهوای دلم آنقدر بارانی ست که . . . رخت های دلتنگیم را فرصتی برای خشک شدن نیست..... به وبلاگم خوش اومدین...
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 75
  • کل نظرات : 7
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 27
  • آی پی دیروز : 8
  • بازدید امروز : 30
  • باردید دیروز : 56
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 30
  • بازدید ماه : 147
  • بازدید سال : 446
  • بازدید کلی : 5,003